همپرسه با افلاطون
لبلباب همة ادیان «بیان معنای زندگی و خصوصیات ماوراءالطبیعه» است. واژه «ماوارءالطبیعه» گستردهتر از واژة «خدا» است. من «ماوراءالطبیعه» را چنین تعریف میکنم: نیروها یا موجوداتی، خواه ذیشعور خواه غیرذیشعور، که در ورا یا بیرون از طبیعت هستند و میتوانند نیروهای طبیعی را به تعلیق درآورند، تغییر دهند و یا نادیده بگیرند. اما خدایانْ هستومندهای ماورایِ طبیعیِ دارای آگاهی هستند. تعریف دین بر اساس ماوراءالطبیعه برای ادیان بیخدا نیز جایی در نظر میگیرد؛ مانند شکلهای فرهیختة آیینهای کنفوسیوس و دائو که در آنها ماوراءالطبیعه بهعنوان ذاتی قدسی که فاقد آگاهی، دغدغه و ارتباط است تلقی میگردد (البته به این نکته باید توجه داشت که ادیانِ فاقد خدا در ایجاد جذابیت برای تودة مردم ناتواناند و به همین سبب است که شکلهای عامیانة آیین کنفوسیوس و دائو مشتمل بر مجموعهای از خدایان ــ که بیشترشان اختیاری محدود و خصوصیتی مبهم دارند ــ هستند). با این تعریف، جادو نیز خارج میشود؛ زیرا جادو به معنایی غایی نمیپردازد و نوعاً حتی تبیینی از سازوکار خودش هم عرضه نمیکند، چه رسد به موضوعات عمیقتر. در صورتی که بدانیم دین چیست، میتوانیم کنشها و احساسات دینی را از غیردینی تمییز دهیم. مراسم عشای ربانی و اجتماع حزب نازی هردو این صلاحیت را دارند که بهعنوان آیین توصیف شوند، و هر دو میتوانند الهامبخشِ احساسات و هیجانات شرکتکنندگان باشند؛ اما با توجه به اینکه کدام یک از آن دو در فرضیات ماورای طبیعی ریشه دارند و کدام یک چنین نیستند، میتوان آنها را از یکدیگر متمایز کرد.