همپرسه با افلاطون
اینکه چطور حکومت کاملاً شیعی صفویه توانست با اقتدار بر ایران حکم براند و تشیع را به مذهب رسمی ایرانیان تبدیل کند، از سؤالاتی است که گاهی به آن میاندیشم. چند روز پیش در مقاله «استحالهگرایی در تعامل شیعه با مخالفان مذهبی» (1) تحلیل جالبی در این زمینه خواندم: (1) این مقاله در شماره 47 فصلنامة هفت آسمان منتشر خواهد شد. «ایجاد یک متن علمی بیش از آنکه به وقتگذاشتن نیاز داشته باشد، نیازمند تمرکز است». چند روز پیش برای یکی از دوستان توضیح می دادم که در زمان نوشتن یک مقالة علمی و یا پایاننامه نباید به کار دیگری پرداخت و باید کل وقت و توجه را به همان کار اختصاص داد؛ زیرا باعث میشود که ربط و نسبتها را بهتر بفهمیم و در نتیجه تألیف ما منسجمتر خواهد بود و احتمال اینکه نوآوری داشته باشیم بالا خواهد رفت. آن دوست در جمعبندی این صحبتها، جملة بالا را گفت که واقعاً رسا و کامل است. هفتة قبل، پنجشنبه 8 مهر 1389، مراسم افتتاحیه سال نو تحصیلی، به همراه تقدیر از دانشجویان نمونه دانشگاه بود. روز قبل، از دانشگاه تماس گرفتند و گفتند «شما بهعنوان یکی از دانشجویان نمونه انتخاب شدی. فردا حتماً حضور داشته باش». در پایان مراسم، اسمها را خواندند و ما برای دریافت جایزه رفتیم. فقط یک لوح خالی دادند. در حد فاجعه بود. فقط یک لوح تقدیر. تا فیها خالدون سوختم. تا غروب اعصابم خرد بود. پ.ن. نمیدانم رئیس دانشگاه خجالت نکشید با آن دبدبه و کبکبه، یک لوح بیریخت داد و دیگر هیچ. پ.ن 2. بعد از مدتها از دانشگاه تماس گرفتند و یک نیمسکه بهعنوان هدیه دادند.
با نگاهی به «تاریخ روابط فرهنگ و سیاست» در جهان میتوانیم موارد فراوانی از «تغییر نظامهای سیاسی در اثر تغییر ارزشهای فرهنگی» را مشاهده کنیم و تصدیق کنیم که تحولات عظیم سیاسی مسبوق به تحولات بنیادین در فرهنگ و نظام ارزشی جامعه هستند.
بررسی زمینههای تاریخی- فرهنگی برآمدن صفویان مصداقی عینی برای مدعای کلی فوق است. ایران پیش از صفوی از حدود قرن ششم یا هفتم تا دهم هجری از مبدأ تسنن تا مقصد تشیع مسیر فرهنگی طولانیای را طی کرد. پیشگامان این سیر متکلمان و صوفیان بودند که از یک سو سلاطین و امرا و از سوی دیگر عموم مردم را از تسنن به تشیع خالص هدایت کردند. طریقتهای صوفیانه که در امامان شیعه چهره اولیای الاهی را میدیدند، هم خود از تسنن به سوی تشیع رهسپار شدند و هم فرهنگ عمومی جامعه را در همین مسیر به جریان انداختند، بهطوریکه ایران پیش از صفویه اگر شیعه کامل نبود، دستکم سنی دوازدهامامی بود و با بسیاری از آداب و شعایر شیعی مأنوس بود. به عبارت دیگر، آخرین حلقه از حلقههای فرهنگی منتهی به تشیع خالص صفوی (یعنی تشیعی که کاملاً از تسنن بریده است) تسنن دوازدهامامی بود. یک مثال جالب برای این تسنن ملاحسین کاشفی، صوفی و فقیه حنفی دوازدهامامی، است که روضه الواعظین او همچنان در قالب اصطلاحاتی از قبیل «روضهخوان» و «مجلس روضه» در فرهنگ عمومی مردم ایران به حیات خود ادامه میدهد. با این نگاه به ایران پیش از صفویه میتوان دریافت که تأسیس حکومت شیعی صفوی تبلور سیاسی مسیر فرهنگی چندین قرنهای بود که مردم ایران از تسنن محض به تسنن دوازدهامامی و از تسنن دوازدهامامی به تشیع خالص طی کرده بودند. آن تحولِ در فرهنگ به این تحولِ در سیاست منتهی گشت. چنین است که تحولات بطیء در فرهنگ به تحول سریع در حاکمیت میانجامد. (2)
(2) نقل با اندکی تصرف است.