سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هم‏پرسه با افلاطون

حاج منصور ارضی را از بچگی می‌شناسم. برادر بزرگم نوارهایش را گوش می‌داد و حتی چند باری هم به مجلسش رفته بود. از نفس گرم و تأثیر روضه‌هایش زیاد شنیده بودم و این روزها هم گاهی می‌شنوم. طلبه‌ای در همسایگی ما زندگی می‌کرد که می‌گفت هر وقت زنگارهای دنیا روی دلم می‌نشیند، نوارهای روضه و دعای حاجی را گوش می‌دهم و سبک می‌شوم. اما سکة حاجی ما روی دیگری هم دارد. حاج منصور سال‌هاست که علاوه بر مداحی، در عرصة سیاست و اجتماع هم بصیرت‌بخشی می‌کند؛ اما در مسیر بصیرت‌بخشی، گاه حرف‌هایی می‌زند و نسبت‌هایی می‌دهد که (در بهترین حالت) ناشی از بی‌توجهی به حدود الاهی است. پیش از این چند باری، به دلیل برخی از حرف‌هایش عذرخواهی هم کرده بود. اما حاجی ما چند روز پیش، در ماه مبارک رمضان، در مجلس دعا، به یک بنده خدایی نسبت زنا داده است (شواهد بسیاری وجود دارد که این نسبت ناروا است)، قرآن با فردی که چنین نسبتی به دیگران بدهد و نتواند آن را (با آوردن چهار شاهد) اثبات کند، برخورد بسیار شدیدی دارد و حتی تا فاسق‌خواندن (نور: 3) و لعنت‌کردن آن فرد (نور: 23) پیش‌ رفته است.

این اتفاق (و آدم‌ها و اتفاق‌های مشابهی که کم‌تعداد هم نیستند) ذهنم را به خود مشغول کرد: چطور این افراد با دغدغه‌هایی این‌چنینی، چنین خطاهای (گناهان) بزرگی را مرتکب می‌شوند؟ چرا چنین اعمال و خطاهایی باعث نمی‌شود که از چشم مردم بیفتند و مثلاً مردم دیگر دلشان با روضه‌هایشان نشکند؟ اصلاً چه رابطه‌ای بین سخنان و رفتار مذهبی (حتی اثرگذار) با درون افراد وجود دارد؟ حد و مرز این رابطه تا کجاست؟

گاهی در هنگام قضاوت درباره دیگران (از مسئولان مملکت گرفته تا آدم‌های دور و برم) و برخی از رفتارهایشان، با خود می‌اندیشیدم که: آقای فلانی از خدا حرف می‌زند، سخنانش را مستند به آیات قرآن می‌کند، چهره‌اش شبیه به انسان‌های باتقوا است و ...، این شواهد بیرونی و این رخسارة گلگون، خبر از صافی درونش می‌دهد؛ پس احتمالاً، و شاید حتماً، این من هستم که به خطا رفته‌ام که گمان کرده‌ام چنین شخصی دچار خطا شده است. اما حاج منصور و آدم‌های شبیه به او، باعث شده‌اند که در این شبه‌استدلال تأمل و حتی تردید کنم.

نتیجه1. اگر چنین فکر می‌کنیم که «در گروهی قرار گرفته‌ایم که اکثرشان و به‌ویژه رهبرانشان، ظاهرالصلاح‌اند و مدعی اجرای دین؛ پس حتماً داریم به سمت سعادت دنیا و آخرت می‌رویم»، بهتر است در جهت قضیه (ضرورت حمل) شک کنیم. اما فراموش نکنیم، به هر حال کسانی که ظاهرالصلاح‌ترند و دغدغة دین دارند، در بیشتر موارد کم‌گناه‌ترند.

نتیجه2. بعضی وقت‌ها درباره خودمان هم دچار این فریب می‌شویم که اگر فلان کارم یا منش زندگی‌ام اشتباه بود، الان گرفتار اثر وضعیِ آن شده بودم، پس دیگر وقت مناجات و یا روضه گریه‌ام نمی‌گرفت؛ آنگاه با استناد به چند قطره اشکمان و همچنین برهان خلف، نتیجه می‌گیریم که آن کارمان (و یا روش زندگی‌مان) اشتباه نیست یا دست‌کم خیلی‌هم اشتباه نیست.


چهارشنبه 89 شهریور 10 :: 11:47 عصر:: نظرات ( )